دنیای دی سی همواره برای مخاطبین خود جذاب بوده و به دلیل قرار دادنِ تم نوآر در عمده داستانها، قهرمانان این کمپانی نیز همگی خاص و عجیب غریباند که ابعاد روانشناختنی پیچیدهای هم دارند. بعد از تماشا و نقد قسمت اول واچمِن که حداقل برای من جذاب بود، قسمت دوم این انیمیشن خیلی زود راه خود را به پرده سینما باز کرده و همچون قسمت قبلی، اثری با ارزش، تماشایی و جذاب را تحویل مخاطب داد. Watchmen Chapter 2 به دلیل حفظ تم نوآر و اضافه کردنِ بُعد قهرمانی بیشتر؛ توانست همچنان نظر همگان را جلب کند.
به نظر من مهمترین ویژگی و المانِ Watchmen Chapter 2 این است که برای پخش آنقدری منتظر نماند که مخاطب هم به کلی اثر را فراموش کند. این انیمیشن حداقل با دو ماه فاصله راهی سینما شده و دقیقا ادامه داستان قبلی شد. همین ادامه داستان قبلی بودن باعث شد تا اثر خیلی زود شروع شود و مخاطب درگیر مقدمههای طولانی نشود. در اصل داستان برای درگیر کردنِ مخاطب با رورشاک شروع شد. کاراکتر بسیار خاص و جذاب که در زندان و حداقل در بیست دقیقه ابتدایی بسیار درخشان بود. هم در بحث اکشن و هم در بحث حل معمای قتلِ کمدین.
- بیشتر بخوانید : نقد و بررسی کامل فیلم Sing Sing
این نوع اکشنهای رورشاک با تلفیق موسیقی متن خوب، موفق شد چند دقیقهِ فشرده و تماشایی را رقم بزند. در این میان نویسنده محترم با دقت بالایی ادبیات پست مدرن را معیار فیلمنامه قرار داده و با شکستن خط زمانی، ما را به کودکی رورشاک و چگونگی تبدیل شدنِ او به این کاراگاه عجیب را به تصویر کشید. دردهای کودکی و رنجهای عمیقی که اکنون رورشاک را ساخته؛ همچون سایهای بر ناخودآگاه او سیاهی افکنده و به جذابتر شدنِ کاراکتر رورشاک کمک کرده. البته این جذابیت دقیقا حاصل دنیای دی سی و مدیونِ کاراکتری همچون جوکر است. به نظر من آنقدری که کاراکتر جوکر در دنیای دی سی مورد توجه قرار گرفته، رورشاک نیز میتوانست همینقدر قهرمانِ تاریک و خاص و معروفی باشد.
بحث دیگری که به جذابیت داستان کمک کرده، استفاده درست و بجا از ژانر نوآر است که در قسمت قبلی نیز شاهد آن بودیم. خیابانهای خیس، باران، فضای تاریک و داستانی با درونمایه دارک که هم از دید معیارهای نوآر تماشایی است و هم به خود انیمیشن Watchmen Chapter 2 کمک کرده است. البته درباره همین نوآر چیزی که توجه مرا بیشتر به خود جلب کرد، استفاده از داستانی عجیب، به شدت سورئال با قلمی فوقالعاده بود. داستان دریانوردی که در میان موجها رها شده و پسر سیاه پوستی مقابل دکه روزنامه فروشی درحال مطالعه آن است. این داستان قلمی فشرده، راوی عالی و درونمایه به شدت ترسناک و دارکی دارد که در کنار داستان خودمان، بسیار خواندنی است. البته فیلمنامهنویس Watchmen Chapter 2 به صورت کلی عالی است و در بحث دیالوگنویسی توانسته خودی نشان دهد و با توجه به شکستن خط زمانی و همچنین با استفاده از تداعی و فلش بک، به ما ثابت کرد که نویسنده کاربلدی است. البته اگر بخواهم بحث فلش بک را کمی بیشتر باز کنم، باید خاطر نشان کرد که با توجه به فشرده بودنِ داستان و همچنین زمان دراماتیک کم، این تداعی و فلش بکها به داستان فرم داده و آن را جدیتر میکند. مثلا با فلش بک به گذشته رورشاک کاملا مشخص میشود که این شخصیت عجیب و هولناک از کجا آمده و به سوالاتی بسیار در ذهن ما پاسخ داده میشود تا رورشاک یک شخصیت مهم باشد. از سوی دیگر با تداعی در زندگی دیگر کاراکتر مهم Watchmen Chapter 2 یعنی سیلک اسپکتر نیز میشود به زندگی او توجه کرده و کمی بهتر او را شناخت. نکته مهم درباره فلش بک زندگیِ سیلک اسپکتر در این است که در قسمت قبلی این کاراکتر چندان حائز اهمیت نبود و نقش موثری هم در داستان نداشت. اما اینبار از پتانسیلهای این کاراکتر بیشتر استفاده شده و به عنوان بخش مهمی در داستان حضور داشت. پس در قسمت دوم باید بیشتر درباره کاراکتر او میدانستیم که با فلش بک و تداعی بخشهای مهمی از زندگی او برای مخاطب آشکار شد و این نیز از نکات مهمی است که باید توجه کرد. از سوی دیگر خود کاراکتر سیلک اسپکتر بسیار جذاب، باهوش و مناسب داستان است که هم در رابطه با جغد سیاه و هم در رابطه با دکتر منهتن عالی بوده است. پس چنین میشود گفت که همچون قسمت قبلی، واچمن در بحث کاراکتر بسیار عالی است و برخلاف سینمای رایجِ دی سی، به کمیک وفادار بوده و سعی بر آن داشت تا همچون کمیکها کاراکترهایی دارک و نوآر خلق کند.
- شاید واستون جالب باشه : ۱۴ بازی برتر که گیمر ها را به دوران ماقبل تاریخ میبرند
یکی از مهمترین المانهای انیمیشن Watchmen Chapter 2 که در قسمت قبلی نیز شاهد آن بودیم، استفاده از معما، رمز و راز است. شاید این ویژگی و تم به دلیل وجود شخصیت رورشاک باشد که خود کاراگاه است. اما چه این و چه آن، این ویژگی بسیار به خلق فضای جذاب Watchmen Chapter 2 کمک کرده و توانسته مخاطب را جذب دنیای خود کند. در این قسمت، داستان با همان معمای قبلی آغاز میشود. چه کسی کمدین را کشته؟ چه کسی برای رورشاک پاپوش دوخته و چه اتفاقی در حال وقوع است؟ به جای پاسخ کلی، داستان از POV رورشاک شروع کرده و مخاطب نیز همگام با او جلو میرود که پرده از واقعیت بردارد. همین موضوع نیز خواسته یا ناخواسته باعث خلق تعلیق میشود. یعنی مخاطب خودش را بخشی از قصه میداند و سعی میکند مشکل و معما را حل کند. اما مشکلی که در همین بحثِ معما دامن اثر را میگیرد، پایانبندی گنگ آن است. پایانبندی انیمیشن Watchmen Chapter 2 بسیار پیچیدگی متنی دارد و با توجه به صحبتهای فلسفی دکتر منهتن و بدمن نهایی، اثر از ریتم میافتد و آن هیجانی که مخاطب انتظارش را داشت، خیلی زود کنار میرود. پایان داستان میتوانست بر روی پایههای اکشن ایستاده و صرفا برای ارضای میل مخاطب یک صحنه دراماتیک را خلق کند. اما پیچیده کردنِ بحثِ فلسفی و اخلاقیات و غیره؛ ریتم خوب داستان را در پایان نابوده کرده و به نظر من به جای این همه زحمت، میشد یک پایان ساده، جذاب و اکشن را در نظر گرفت.
در پایان چنین میشود گفت که انیمیشن Watchmen Chapter 2 دقیقا مثلا قسمت قبلی اثری تماشایی و خاص است که اگر طرفدار ژانر نوآر باشید، لذت تماشای آن دو چندان میشود. این انیمیشن در بحث کاراکتر بسیار حائز اهمیت است و به دلیل وجود شخصیت رورشاک، میتوان ادعا کرد که حتی این انیمیشن در بحث کاراکتر عالی است. از سوی دیگر داستان توانسته مخاطب را جذب فضای خود کند ولی در پایان و در اختتامیه فیلم، اثر کمی از ریتم میافتد. به هر حال اگر طرفدار دنیای دی سی، واچمن و یا حتی طرفدار شخصیت رورشاک هستید؛ تماشای انیمیشن Watchmen Chapter 2 به شما دوستان پیشنهاد میشود
+ هیچ نظری وجود ندارد
خودتان را اضافه کنید