صنعت بازی این پتانسیل را دارد که ابعاد گستردهای از دنیای اطرافمان را به ما نشان دهد و در شرایط خاص، تأثیر عمیقی بر نگرش ما نسبت به جهان بگذارد یا حتی دیدگاه ما را به کلی متحول کند. میتوان گفت پیوند هنر و بازی هنگامی ثمر میدهد که درهای جدیدی به روی دیدگاه و احساس مخاطب باز شود. ممکن است به تجربه یک بارۀ تاثیرگذارترین بازی زندگی خود بسنده کنیم، اما تأثیری که بر زندگیمان گذاشته برای همیشه خود را نمایان کند.
از میان بازیهایی که به ما یاد دادند به سیاست انتقادی نگاه کنیم، بازیهایی که کمک کردند غم و اندوه خود را فراموش کنیم و بازیهایی که انسان بهتری از ما ساختند، به آنهایی اشاره خواهیم کرد که منجر شدند به دنبال جایگاه خود در جهان بگردیم و درک بهتری از زندگی پیدا کنیم.
۸. Metal Gear Solid 2: Sons of Liberty
Metal Gear Solid 2 بعد از ۲۵ سال هنوز هم اثر جاهطلبانهای بهنظر میرسد. سخت است Sons of Liberty را صرفاً یک بازی اکشن و مخفیکاری ببینیم، چرا که بسیار جلوتر از زمانه خود بود. کوجیما با این بازی نحوه جریان و چرخش اطلاعات را بررسی کرد و اینکه چگونه فناوری مدرن، تشخیص واقعیت از دروغ را سخت میکند. آینده و ماهیت رسانههای اجتماعی الگوریتممحور امروزی، تقریباً در Sons of Liberty پیشبینی شده بود.
میتوان گفت Metal Gear Solid 2 منبع الهام یک نسل از مخاطبهای جوان شد تا در عین حال که زندگی خود را از دریچهای فلسفیتر بررسی میکنند، به تاریخ و سیاستی که وجودیت آنها را مشخص کرده، علاقهمند شوند. درک کامل چنین اثری برای مخاطبهای آن دوره دشوار بود، اما استانداردهای جدیدی برای داستانسرایی در بازیهای ویدیویی ایجاد کرد.
برای مخاطبهای جوان بازیهای ویدیویی که تازه شروع به تفکر عمیق درباره دنیای گسترده اطراف خود کرده بودند، Sons of Liberty حکم بیدار شدن از خواب را داشت.
۷. Spiritfarer
از دست دادن عزیزان و عبور از دوران غم و اندوه، از سختترین جنبههای وجودی انسانی هستند. شاید بتوان گفت در این دوره، تاثیر آرامشبخش فیلمها، موسیقیها و حتی بازیهای ویدیویی بیش از پیش نمایان میشود.
Spiritfarer به طرز عمیقی به واقعیت مرگ و دنیای پس از آن پرداخته و مخاطب در نقش استلا به ارواح مردگان کمک میکند تا به دنیای پس از مرگ بروند. برای درک بهتر بازی، لازم نیست به دنیای پس از مرگ اعتقاد داشته باشید. مرگ در Spiritfarer هولناک نیست و در قالب یکی از واقعیتهای زندگی به تصویر کشیده میشود.
این بازی با یادآوردی ارزش زندگی در لحظه، به افراد زیادی کمک کرد تا با اندوه و واقعیت مرگ کنار بیایند.
۶. Dark Souls
بدون شک Dark Souls و ژانر سولزبورن صبر و استقامت علاقهمندان را بالا برد. در عین حال که بسیاری از مخاطبها مجذوب بازیهای FromSoftware نمیشوند، اما آن دسته از طرفداران تسلیمناپذیر صنعت بازی دائماً تلاش خواهند کرد تا طعم موفقیت در آثار این شرکت را بچشند. معمولاً راهی برای گذر از سختترین چالشهای وجود دارد؛ حتی اگر به معنای تلاش فراوان و تحمل ضربههای سخت باسها باشد.
شاید دلیل اصلی محبوبیت ژانر سولزبورن تقویت صبر نباشد، اما میلیونها طرفدار دارد که چه آگاهانه و چه ناآگاهانه مجذوب چنین ماهیتی شدهاند.
۵. Life is Strange
یک دهه پیش، اولین ورودی Life Is Strange منتشر شد و هنوز به خاطر مکانیزم «تصمیمگیری و پیامدهای آن» در ذهن مخاطبها جا خوش کرده است.
در این بازی، میتوان زمان را به عقب برد تا پیامد دیگر تصمیمات خود را در زمان حال ببینیم و به این شکل کاری را انجام دهیم که در دنیای واقعی غیرممکن است. بخش آخر بازی طبیعتاً مخاطب را به تأمل درباره مفهوم «انتخاب» در زندگی واقعی وا میداشت؛ اینکه همیشه راه سادهتری وجود ندارد و نباید در تصمیمگیریهای دشوار عجله کرد.
Life Is Strange بسیاری را تشویق کرد تا پیامد اقدامات خود را، هر چند جزئی، در نظر بگیرند و تا حد امکان از تصمیمات خود مطمئن باشند.
۴. Death Stranding
Death Stranding که از آن به عنوان شبیهساز پیادهروی و تحویل مرسوله یاد میشود، مفهوم به شدت پیچیده و عمیقتری ارائه میداد.
در وهله اول، بازی بیشتر بر اکتشاف در طبیعتی که هر بخش آن مثل پازلی منحصر به فرد عمل میکرد، متمرکز بود. محیطهای چشمنواز بازی، که عمدتاً از جغرافیای ایسلند الهام گرفته شدهاند، بسیاری را تشویق کرد تا بیرون بروند و از زیباییهای طبیعی اطراف محل زندگی خود لذت ببرند.
بازی به مضامین زیادی از جمله روابط انسانی میپرداخت و در زمانی عرضه شد که همه جهان به آن نیاز داشت.
۳. God of War (2018)
سافت ریبوت God of War که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد، تاثیر مهمی بر فرنچایز گذاشت، چرا که علاوه بر حفظ گیمپلی اکشن و لذتبخش خود، داستانپردازی و شخصیتپردازی سینماییتری را ارائه داد.
اما نمایش رابطه پدر و پسری تاثیرگذارترین ویژگی این اثر به شمار میرفت. بسیاری از منتقدان و مخاطبهای صنعت بازی، اشاره داشتند که God of War (2018) منجر شد به والدین بهتری تبدیل شوند. موضوع اصلی آن نمایش ظرفیت انسانها برای تغییر و بهتر شدن است، صرفنظر از اینکه گذشتهشان چقدر دشوار بوده باشد. بعید است کسی به این بازی فکر کند و جمله «متاسف نباش، بهتر باش» را با خود مرور نکند.
۲. Journey
برای تحمل زندگی پرمشغله، گاهی لازم است توقفی کوتاه داشته باشیم تا از تمام سفر خود لذت ببریم.
Journey یک بازی دو ساعته و بدون دیالوگ است که به عبور از مناظری زیبا به سمت کوهی در دور دست خلاصه میشد. در طول این ماجراجویی، مخاطبها ممکن بود با یکدیگر روبهرو شوند، اما تعاملات به همکاریهای گذرا و تاثیرگذار ختم شده بود.
Journey همچون یک استعاره ساده اما عمیق برای زندگی است؛ اینکه زندگی چیزی جز سفری پر از زیبایی و تعاملات زودگذر با دیگر همسفران نیست.
۱. Like a Dragon
شاید Yakuza/Like a Dragon به تم ملودراماتیک و شخصیتهای کارتونی و خندهدار خود مشهور باشد، اما تعاملات شخصیتها عمیقاً با صداقت و صمیمیت خاصی همراه است. در واقع، میتوان گفت سری بازی Yakuza تنها به ضرب و شتمهای خیابانی خلاصه نشده و در پس ظاهر زیادی «مردانه» این فرنچایز، به مضامین و مفاهیم عمیقی پرداخته میشود. علاوه بر این، موضوعاتی مانند پشیمانی، بهبود خود، فرصت دوباره و بخشیدن را بهطور قدرتمندی به تصویر میکشد و مخاطب را ترغیب میکند تا برخی از این مضامین را در بین مسخرهبازیها جدی بگیرد. در نهایت همه انتظار دارند با تجربه سری Yakuza سرگرم شوند، اما مثل بسیاری از آثار بزرگ، این سری نیز بدون پرده درسهای زیادی به طرفداران میدهد.
+ هیچ نظری وجود ندارد
خودتان را اضافه کنید