فیلم Skincare با نقش آفرینی الیزابت بنکس به تازگی منتشر شده است. آستین پیترز در اولین تجربه کارگردانی سینمایی خود، فیلمی را با الهام گرفتن از داستانی واقعی، روانه پرده سینما کرده است.
- بیشتر بخوانید : بهترین فیلم های اکشن سال ۲۰۲۳ با توضیحات کوتاه
شناسنامه فیلم Skincare :
- نام فیلم: Skincare (مراقبت پوستی)
- سال ساخت: ۲۰۲۴ میلادی (۱۴۰۳هجری شمسی)
- ران تایم: ۹۶ دقیقه
- کارگردان: آستین پیترز
- نویسندگان: آستین پیترز، سم فریلیچ، دیرین ریگن
- بازیگران: الیزابت بنکس (هوپ گلدمن)، لوییس پولمن (جردن)، لوییس جراردو مندز (انجل ورگارا)
- استودیوی سازنده: IFC Films
- آهنگساز: فاطیما القدیری
- مدیر فیلمبرداری: کریستوفر ریپلی
- تدوینگر: لورا زمپل
- طراح لباس: آنجلینا ویتو
- انتخاب بازیگران: ایده بلاسکو
سهخطی: هوپ گلدمن، یک فعال حوزه زیبایی مشهور است که به تازگی با راهاندازی خط تولید محصولات مراقبت پوستی، حرفه خود را به سطح بالاتری ارتقا میدهد. در همین حین، او با یک چالش جدید و جدّی روبهرو میشود؛ یک رقیب مغازهای در حوزه مراقبت پوستی و کارهای زیبایی، مستقیما روبهروی فروشگاه او اجاره میکند! در همین اوصاف فردی دست به تخریب هوپ گلدمن در صفحات مجازی میزند و او در تلاش است تا این فرد مزاحم را پیدا کند.
با نگاهی به تیم کارگردانی و نویسندگی درمییابیم که با تیمی بیتجربه طرف هستیم. آستین پیترز در رأس این پروژه قرار دارد و این در حالی است که فیلم Skincare اولین کارگردانی سینمایی او محسوب میشود. همچنین در بین نویسندگان، سم فریلیچ هم اولین کار خود را ارائه داده و دیرین ریگن هم نویسنده کم تجربه و ناآشنایی است. در چنین موقعیتی مهمترین نکته فیلم، حضور الیزابت بنکس به عنوان ستاره اثر است که احتمالا باعث تماشای این اثر میشود. ناگفته نماند که پوستر و سهخطی فیلم هم کنجکاویبرانگیز است و مخاطب را به تماشای فیلم دعوت میکند. در ادامه به نقد و بررسی اثر خواهم پرداخت و خواهم گفت آیا آستین پیترز و تیم نویسندگی بیتجربهاش موفق به ساخت فیلمی قابل قبول و قابل تماشا شدهاند و یا در اولین تجربه خود ناکام ماندهاند.
فیلم با یک زوم آوت از نقطهای از پوست هوپ گلدمن به تصویری نیمتنه از او آغاز میشود. موسیقی مرموزی به گوش میرسد و پس از آن صدای آژیر پلیس و کوبیدهشدن در را میشنویم. به قاب عکس او در جلوی در کات خورده میشود و سپس به صحنهای دیگر کات زده میشود که نوشته شده است: «لُس آنجلس – ۲۰۱۳ – دو هفته قبل»
هوپ گلدمن در یک برنامه تلویزیونی حاضر میشود و محصولات جدید و خط تولید خودش را تبلیغ میکند. سپس در پاسخ به سوالی درباره راز موفقیت او در سالهای متمادی با وجود رقابتی بودن چنین صنعتی اینگونه جواب میدهد:
«خب نمیخوام زیادی از خودم تعریف کنم ولی توی این کار، اعتبار مهمترین چیزه. و من زندگی و هویتم رو جدا از کارم نمیبینم. هر چیزی که طی این ۲۰ سال کاری در این حوزه یاد گرفتم رو توی محصولاتم دمیدم!»
پس از این صحنه تیتراژ آغازین به نمایش درمیآید و با روایتی خطی داستان را دنبال میکنیم.
از همان ابتدای فیلم، تدوین فیلم بیش از حد شلوغ و گیجکننده به نظر میرسد و این اتفاق در ادامه فیلم هم با شدّت کمتری دیده میشود. این موضوع در موسیقی متن فیلم هم مشهود است و به نظر میرسد تصمیم کارگردان استفاده بیش از حد و بیش از نیاز از موسیقی متن مرموز و تدوینی شلوغ بوده است. جالب است که تدوینگر فیلم، لورا زمپل، برنده ۳ جایزه امی برای دو سریال مشهور و پر سر و صدای Euphoria و Beef شده است اما در اینجا تدوینی نامتمرکز را به تصویر آورده است.
البته ایده نمایش صحنه پایانی در آغاز فیلم، ایده خوب و بهجایی است که به تاثیرگذاری بیشتر پایانبندی اثر میانجامد و تصمیم درستی بوده است.
در ادامه فیلم از طریق دوربینِ همراهِ هوپ گلدمن، با کاراکتر منشی، مشتریها، صاحب مغازه، رقیب کاری و پسر جوانی به نام جردن آشنا میشویم. فیلم از همان ابتدا میلنگد چرا که تمامی این مکالمات در سطح باقی میمانند. در واقع کاراکتر هوپ گلدمن به لطف نقش آفرینی قابل قبول الیزابت بنکس (که در کل نه بازیگری بزرگ است و نه بازیگری ضعیف) و طراحی لباس و گریم، تا حدی برای مخاطب معرفی میشود و بیننده داستان او را دنبال میکند. اما تمام شخصیتهای حاضر در فیلم، تیپهای مختلفی هستند که به هیچ وجه عمق پیدا نمیکنند.
در چنین شرایطی داستان ادامه پیدا میکند تا علاوه بر گره اول (افتتاح مغازه رقیب درست روبروی مغازه گلدمن) گره اصلی زده شود و آن هم رسوایی و بیآبرویی گلدمن در فضای مجازی است. ایمیل او هک میشود و از طریق آن، پیامهای جنسی فراوانی به تمام مخاطبان او فرستاده میشود و گلدمن خیلی زود در یک بحران جدّی قرار میگیرد. مشتریانش آرام آرام او را کنار میگذارند و مغازه رقیب پربارتر از همیشه میشود. در چنین شرایطی به شکل کاملا منطقی، نوک پیکان اتهامات به سمت آن آنجل (رقیب کاری) گرفته میشود.
پس از این اتفاق و به دنبال افزایش تنشها و پیامهای مجازی هوپ با مدیر برنامه تلویزیونی که او در ابتدای فیلم در آنجا تبلیغ کرده بود دیداری ترتیب میدهد و در حالتی مست، آن مرد به دنبال سوء استفاده جنسی از هوپ است. سپس هوپ با زیرکی و ذکاوتش مرد سوءاستفادهگر را تهدید میکند و بدون مشکلی او را ترک میکند. یکی از بهترین صحنههای فیلم را میتوان همین صحنه در نظر گرفت که به شکل خوبی شخصیت پردازی هوپ در این سکانس تثبیت میشود و به لطف نقش آفرینی خوب الیزابت بنکس، بیننده را بیش از پیش درگیر فیلم و ماجراهای این شخص در ادامه میکند.
سپس فردی از قشر اراذل و اوباش به مغازه گلدمن حمله میکند و جردن سر میرسد و پس از درگیری سبکی با آن فرد، هوپ (الیزابت بنکس) را نجات میدهد. در ادامه فیلم بدبیاریها و تهدیدات بیش از پیش ادامه مییابد و در این بین بیننده همراه با هوپ به تفسیر اتفاقات و گمانهزنیها رو میآورد.
یکی از جذابیتهای فیلم همین حدس و گمانهای مخاطب است که اگرچه در طول فیلم، فیلمساز نمیتواند از آنها تعلیق بسازد اما میتواند یک شوک قابل توجه به بیننده وارد کند. پیچش (Twist) فیلم بدون تردید یکی از بزرگترین نقاط قوت آن است به شکلی که ذهن بیننده را درگیر میکند. داستانِ فیلم «مراقبت پوستی» داستان قابل تامل و قابل توجهی است.
داستان مختصر فیلم Skincare
زن جذاب و مشهور قصّه (هوپ گلدمن) همانطور که در دیالوگ ابتدایی بیان میکند، تمام فکر و ذکرش کار و مشغلهاش است و هویّتش همان کارش است. حالا رقیبی برای او پیدا شده که کار و کاسبی او را کساد کرده است. طبیعتا هوپ نسبت به آنجل به شدّت حسادت میورزد چرا که آنجل در واقع زندگی هوپ را کساد و پوچ کرده است. در چنین شرایطی هوپ آرزو میکند آنجل هر جوری که شده از آنجا برود. ابتدا به صاحب مغازهاش گیر میدهد که چرا او را پذیرفته است و از تلاشی دریغ نمیکند تا صاحبخانه را راضی کند تا آنجل را از آنجا اخراج کند. سپس آن بحرانهای فضای مجازی به وجود میآید و کاملا طبیعی است که هوپ تمام تقصیرها را گردن آنجل بیندازد چرا که تمام فکر و ذهنش را او در بر گرفته است. در همین حال است که او اصلا حواسش به چهره جدیدی که وارد زندگیاش شده (جردن) نیست و به قول معروف حسادت چشمان او را کور کرده است! او پس از اینکه از طریق کارآگاه درمورد ماجرا آگاه میشود به یکباره ضربه مهلکی میخورد و تمام ذهنش دچار فروپاشی میشود. هوپ دوست مکانیکش را از طریق قضاوت غلطش پر کرده و از قبل نزد آنجل میفرستد. در آنجا هم درگیری خونینی شکل میگیرد و آنجلِ بیگناه به شدت مجروح میشود. پس از این ماجرا و در طی تصادف، مردِ مکانیک، که فقط به خاطر علاقهاش به هوپ پا در این ماجرا گذاشته کشته میشود! هوپ هم به سراغ جردن میرود و او را مجروح میکند و در نهایت پلیس هر دوی آنها را دستگیر میکند.
همانطور که گفتم ایده داستانی قابل توجه است و علیرغم ضعفهای فراوان در شخصیتپردازی و پیریزی داستان، سوژه قابل اعتنایی دارد. وقتی فردی تمام زندگیاش را کارش قرار میدهد و هویّتی به جز کارش ندارد همین میشود که از انسانیت خارج میشود و چشمش را بر روی واقعیات میبندد تا فقط چیزهایی که به نفع موفقیّت شغلی او هستند اتفاق بیفتد. این چنین است که یک فروشنده مشهور و دارنده خط تولید محصولات پوستی، به یک مجرم تبدیل میشود و در نهایت در همهجا شکست میخورد و باعث مرگ یکی از آشنایانش میشود!
- شاید واستون جالب باشه : زمان پخش فیلم Hellboy: The Crooked Man مشخص شد
جمع بندی و پایان اسپویل Skincare
البته با اینکه ایده داستان جذاب و قابل توجه است؛ فیلمنامه در پایانبندی ضعفهای مهمی دارد چرا که حتی تصمیم انتهایی هوپ ممکن است چندان با انتظار مخاطب جور در نیاید و فیلم دچار پایانی شتابزده باشد. مجموعا فیلم از منظر فیلمنامه ضعفهای زیادی دارد و به راحتی میتوان گفت اگر ایده داستان کمی سطحیتر بود احتمالا فیلم به شکست تبدیل میشد چرا که اغلب کاراکترها ساخته نمیشوند و همچنین فضا و مکانی هم ساخته نمیشود!
یکی از نقاط قوت فیلم هم طراحی لباس جذاب و قابل توجه آن است. آنجلینو ویتو طراح لباس سریال Euphoria هم بوده و از این حیث جزو با تجربههای فیلم محسوب میشود. لباسهایی که در تنِ الیزابت بنکس در فیلم میبینیم به جذابیت ظاهری و بصری فیلم و ساخت کاراکتر کمک قابل توجهی میکند.
در پایان باید گفت فیلم Skincare به لطف داستان قابل اعتنا و ریتم خوب، فیلمی است که میتواند شما را سرگرم کند و حتی باعث شود کمی راجع به آن فکر کنید. اما Skincare ضعفهای فراوانی در فیلمنامه دارد که باعث میشود همه چیز در سطحیترین حد ممکن بماند. آستین پیترز در اولین تجربه جدی کارگردانی خود علیرغم ضعفهایی که نشان میدهد؛ قابل قبول ظاهر میشود و الیزابت بنکس هم همان همیشگی است؛ قابل قبول!
+ There are no comments
Add yours